تنها

ساخت وبلاگ
عشق من هر چقدر که بیشتر میگذره ❣بیشتر میفهمم ❣که چقدر دوستت دارم ...❣چقدر دیوونتم ❣چقدر منو تو بهم میایم ❣تو بهترین انتخاب عمرمی ،❣مغرورم بخاطر داشتنت ❣تا ابد و یک روز عاشقتم ... تنها...ادامه مطلب
ما را در سایت تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zzeneo بازدید : 3 تاريخ : جمعه 21 ارديبهشت 1403 ساعت: 13:18

عشق من هر چقدر که بیشتر میگذره ❣بیشتر میفهمم ❣که چقدر دوستت دارم ...❣چقدر دیوونتم ❣چقدر منو تو بهم میایم ❣تو بهترین انتخاب عمرمی ،❣مغرورم بخاطر داشتنت ❣تا ابد و یک روز عاشقتم ... تنها...ادامه مطلب
ما را در سایت تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zzeneo بازدید : 10 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1403 ساعت: 15:00

حرف زیاد دارم ولی خب حوصله حرف زدن با کسی مثل تو را ندارم...برات ارزش قائل بودم ولی تو برام هیچ ارزشی قائل نبودی...دیگه سراغمو نگیر...میخوام همه چیزما از اول بسازم واسه همین دارم خراب میکنم هرچی ازت هست و دارم تو ذهنم....باید خراب بشه تا از اول ساخته بشم...اینا بدون بخشیدمت و ولی فراموش نکردم باهام چیکار کردی....بقیه آدمهایی که دخالت کردن حواله کردم به خدا...‌تورفتی چند سال روحی شکنجه شدم...همینقدر بدون دکتر اعصاب و مغز رفتم تازه دارم خوب میشم آخراشه....الآن خیلی وقته به این نتیجه رسیدم که برام تموم شدی...چون خیلی فرقها داریم باهم...من و تو و خانواده ها....واسه همین دیگه دنبال این نیستم بدونم سمت تو چه خبری هست....چون این همه سال سکوتت یعنی رفتن و تموم شدن...منم تموم گردم هرچی که بوده....خیلی چرا ها تو ذهنمه...چرا بازیم دادی.... چرا بهم بی احترامی کردید....به منی که صداقت داشتم....ولی خب هرکسی یه ذاتی داره....شما ها هم......... همینقدر بدون زندگیم قراره جوری بشه گه خوب و عالیه برام‌...و خدا برام قراره قشنگش کنه....تو این زندگی و دل جایی نداری....خودت رفتی و منم تموم گردم همه چی را....برات از خدا میخوام خودش زندگیتا درست کنه...موفق باشی من اهل نفرین کردن نیستم مثل مادرت یا پدرت وبرادرت که فوش دادن....چون ذاتم اینجوری نیست...همیشه قرار نیست همه چی خوب پیش بره...بعضی مواقع باید تموم گرد تا درست بشه...منم تموم میکنم.....حرفی دیگه ندارم...یاعلیدیگه اینجا هیچوقت نمیام و دلیلی ام ندارم بیام...چون زندگی من ربطی به اینجا و کسی نداره...هرکسی با لیاقتش روبرو میشه.... و اعمال و رفتارش که داره براش تعیین کننده اس...تو هیچوقت بر نمیگردی....مثل همیشه سکوت و دخالت آدمهای دورت هست. تنها...ادامه مطلب
ما را در سایت تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zzeneo بازدید : 8 تاريخ : شنبه 18 فروردين 1403 ساعت: 19:56

عشق من هر چقدر که بیشتر میگذره ❣بیشتر میفهمم ❣که چقدر دوستت دارم ...❣چقدر دیوونتم ❣چقدر منو تو بهم میایم ❣تو بهترین انتخاب عمرمی ،❣مغرورم بخاطر داشتنت ❣تا ابد و یک روز عاشقتم ... تنها...ادامه مطلب
ما را در سایت تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zzeneo بازدید : 5 تاريخ : شنبه 18 فروردين 1403 ساعت: 19:56

سلام خوبی؟چرا هیچ خبری ازت نیست واقعا" فراموش کردی منا که هیچ حرکتی نمیکنی....من امسال تموم بشه دیگه راه برگشت نداری....تا آخر امسال ۱۴۰۲ منتظرتم ....چون کلی باهات حرف دارم.....چون مثل تو غرور ندارم.وقتی نیاز دارم به بودنت بی تفاوتی بهم و خبری نمیدی.‌.بودن من اهمیتی نداره....کسی تو زندگیم نیومده ولی با این کارت کاری میکنی متنفر بشم...فراموش کنم...چرا اینجوری شدی تو....با توام...آره خود تو....ساکت نباش بنویس...آسمون زمین نمیاد..یا زمین آسمون....نوبت منم میشه شک نکن...میدونم نمیایی...از خودت اراده نداری....بیای هم باز مثل قبل منو اذیت میکنی میری...اینو بدون پات وایسادم ولی دیگه میخوام زندگی کنم...نمیخوام آرامشم بهم بخوره...اعصابم الکی خراب بشه.....واست آرزو خوشبختی میکنم...هرکی ام به من و خانواده ام توهین کرد و قضاوت کرد واگذار به خدا میکنم....خدا بلده چطوری ادب کنه...من دیگه سراغتو نمیگیرم...به سلامت....از خودت و دور ورت قشنگ خبر دارم میدونم چه خبره....بعد امسال خودت میفهمی چه خبره....رو دنده لج می افتم از اسفند امسال...که تموم بشه یعنی ۱۴۰۲ تموم شد.....از سگ کمترم سراغتو بگیرم....میرم سراغ زندگیم...آیندما درست میکنم... تا همه حسرت بخورن....بالاخره یکی هست تو ایم دنیا با من باشه بسازیم زندگیمونا.....وقتی سمتم نمیای یعنی باید من برم دنبال کارم...بیا پس بگو من اشتباه میکنم ...اگر نیایی....دیگه نمیخوام توگذشته باشم...میسازمش قشنگ و عالی....چون از حس و حال و تنهایی دارم عصبی میشم...حقمون نیست زندگی کنیم...وقتی تو نیایی آیندمونا بسازیم...پیدا میشه کسی که حالمو اوکی کنه..به قل رفیقم نباشی هستن...نسازی ساختن ویرانی را آباد....خدانگهدارت تا ابد...یاعلی تنها...ادامه مطلب
ما را در سایت تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zzeneo بازدید : 14 تاريخ : شنبه 12 اسفند 1402 ساعت: 12:42

حرف زیاد دارم ولی خب حوصله حرف زدن با کسی مثل تو را ندارم...برات ارزش قائل بودم ولی تو برام هیچ ارزشی قائل نبودی...دیگه سراغمو نگیر...میخوام همه چیزما از اول بسازم واسه همین دارم خراب میکنم هرچی ازت هست و دارم تو ذهنم....باید خراب بشه تا از اول ساخته بشم...اینا بدون بخشیدمت و ولی فراموش نکردم باهام چیکار کردی....بقیه آدمهایی که دخالت کردن حواله کردم به خدا...‌تورفتی چند سال روحی شکنجه شدم...همینقدر بدون دکتر اعصاب و مغز رفتم تازه دارم خوب میشم آخراشه....الآن خیلی وقته به این نتیجه رسیدم که برام تموم شدی...چون خیلی فرقها داریم باهم...من و تو و خانواده ها....واسه همین دیگه دنبال این نیستم بدونم سمت تو چه خبری هست....چون این همه سال سکوتت یعنی رفتن و تموم شدن...منم تموم گردم هرچی که بوده....خیلی چرا ها تو ذهنمه...چرا بازیم دادی.... چرا بهم بی احترامی کردید....به منی که صداقت داشتم....ولی خب هرکسی یه ذاتی داره....شما ها هم......... همینقدر بدون زندگیم قراره جوری بشه گه خوب و عالیه برام‌...و خدا برام قراره قشنگش کنه....تو این زندگی و دل جایی نداری....خودت رفتی و منم تموم گردم همه چی را....برات از خدا میخوام خودش زندگیتا درست کنه...موفق باشی من اهل نفرین کردن نیستم مثل مادرت یا پدرت وبرادرت که فوش دادن....چون ذاتم اینجوری نیست...همیشه قرار نیست همه چی خوب پیش بره...بعضی مواقع باید تموم گرد تا درست بشه...منم تموم میکنم.....حرفی دیگه ندارم...یاعلیدیگه اینجا هیچوقت نمیام و دلیلی ام ندارم بیام...چون زندگی من ربطی به اینجا و کسی نداره...هرکسی با لیاقتش روبرو میشه.... و اعمال و رفتارش که داره براش تعیین کننده اس...منم خدا برام قشنگش میکنه...خدانگهدار تا ابد....برچسب‌ها: تا ابد رفتم , میخ تنها...ادامه مطلب
ما را در سایت تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zzeneo بازدید : 11 تاريخ : شنبه 12 اسفند 1402 ساعت: 12:42

سلام بعید میدونم خبری ازت بشه ....دورت یکی هست منا فراموش کردی...مبارک باشه...منم از ۱ فروردین امسال غیب میشم...در مورد خودت و خانواده دروغ که بهم گفتی.‌‌‌‌....میگن بهم خیانتم کردی رفتی...رابطه ای را تموم میکنی که همه زندگی من بود....تموم بشه هیچ کسی نمیتونه برم گردونه.... این بار خیلی فرق داره.......تا یه جایی منتظرم خودت بگی خبری ازت نشه رنگمم نمیبینی.....نه تو نه خانواده ام ...میخواستی خبر بدی این همه سال از خودت طول نمیکشید....دلیلی هست و منم نباید اصرار کنم چون تو رفتی...باید یاد بگیرم با تنهایی و حالمو اوکی کنم....باید فراموش کنم...با سکوتت اینها را میگی باشه...خوشبخت بشی... آرزوم برات همینه....امیدوارم خدا بهترینها را برات رقم بزنه...تا ۱ ام بیشتر منتظرت نیستم بعدش دیگه نه وبلاگم نه جای دیگه..واسه همیشه غیب میشم...بی معرفت قول دادیم بهم دیگه ..یادت رفت....حرفات فقط حرف بود....من باورت کردم...هنوزم باورم نمیشه نیستی ...چه میشه کرد... هرکسی یه تقدیری داره...نمیدونم چطوری و با چه زبونی از دلم و علاقه ام بهت باید میگفتم که بدونی من تو را عاشقانه دوس دارم....نبوده روزی بهت فکر نکنم...از خدا میخوام تاش خیر باشه این داستان... تنها...ادامه مطلب
ما را در سایت تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zzeneo بازدید : 21 تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1402 ساعت: 12:15

منتظرم بیای حرف بزنیم...ولی اگر نمیایی ؟ ؟ ؟ بدی خوبی دیدی حلال کن...باید الکی اصرار نکنم ..زورکی نمیشه با تو بود رفتن بهتره.....امیدوارم موفق باشی و خوشبخت و به هرچی میخوای برسی..تو تکلیفت با خودت معلوم نیست....حتی حرفم نزدی این مدت بهم ..قشنگ معلومه منا یادت رفته.....این مدت من خیلی اذیت شدم خوردم کردن ....توهین شنیدم...بی ادبی نگردم ولی حرمتما کسی نگه نداشت....دلیل این حرفها را نفهمیدم....ولی خب همه زمین زمان گفتن انتخابت غلطه....شاید فراموشم کردی و ..... منم باید فراموشت کنم....یاد گرفتم تلاش کنم...یاد باید بگیرم دل کندنا.... یاد گرفتم خانواده ام مهمه برام نمیتونم تحمل کنم به خانواده ام همین کسی توهین کنه الآن هرکی باشه حرف بزنه زنده نمیذارمش بهشا ....یاد گرفتم آدمها شبیه حرفاشون نیستن...همه بلدن دروغ بگن...خیانت کنند....‌‌نقش بازی کنند.... یاد گرفتم منم خدایی دارم که خودش میدونه چی خوبه برام.‌.. خدا خواسته چشممو باز کنم.....‌درست زندگی کنم....خیلی چیزها برام مهم نیست دیگه.... حتی اگرم پیام میدادی باید حضوری میدیدم...میدونم از تو بخاری گرم نمیشه و جرات هیچی نداری....منم توقعی ندارم...بدی خوبی دیدی حلال کن همین..منم خودما جمع و جور میکنم میرم پی زندگیم....حداقل هرکی بیاد تو زندگیم خوردم نمیکنه...‌توهین نمیکنه... بدبیراه نمیگه......خداجون مرسی که هستی....بدی خوبی دیدی حلال کن دیگه سراغمو نگیر...منم فراموشت میکنم...زورکی نمیشه موند با تو....تو ولم کردی...نمیشه به زور نگه داشت بهتا...خیلی وقته رفتی...میخواستی حرفی میزدی....خدانگهدار....کاری که تو باهام گردی عاشقم کردی و یه جوری رفتی....که نه میتونم بیام سمتتت چون بی ادبی میکنند...ونه میتونم کسی را تو زندگیم قبول کنم.....بیارم تنها...ادامه مطلب
ما را در سایت تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zzeneo بازدید : 22 تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1402 ساعت: 12:15

چند باری فال خوندم از اینها که تو اینستا هست زده بود که کسی به یادته شبیه تو بود ولی کلی بود...Mostamostafa_ahmadpoor1991sپیج اینستامه بالا.....بازم نمیایی میدونم..تو فال ها زده بود نگرانی از برخورد من سر غرورت نمیایی...ولی نگران این چیزها نیستم و دلیلت اینا نیست...تو اصلن نمیایی......شاید عذاب وجدان داری یا نگران برخورد منی‌....من بی احترامی و توهین بلد نیستم بلد بودم جواب خانواده و برادرت را میدادم...ولی هیج کاری نکردم تا خودشون متوجه بشن....تو میخواستی بیایی یا از خودت خبری بدی....تا این مدت اوکی بود....منم زیاد تو گذشته و قولی که بهت دادم موندم....واسه همین خیلی آدمها تو ذهنم بی ارزشن...و نمیتونم کسی بیاد تو زندگیم باید...یاد بگیرم تو رفتی و برگشتی نداری....این همه سال سکوت تو یعنی فراموش شدن من ....واسه همین من باید یاد بگیرم دل کندن و رفتن را....باید بدونم قولی که بهت دادم فراموش کنم.... من خیلی تلاش کردم ولی خب نشد...دلیلش را تاحدودی میدونم مادرت دعا و طلسم گرفته و .... قرار نیست باهات باشم....چون نذاشتن و گره روی گره انداختن تو این داستان.... منم واسه همین باید برم...روی خودم کار کنم.....از خدا میخوام کسی را سر راهم بذاره که درکم کنه....مراقب خودت باش...تا آخر امسال منتظرتم بعدش دیگه اثری ازم نیست...برچسب‌ها: خودت میگی برم , چرا نمیایی , میخوای برم , پس حرف بزن بمونم تنها...ادامه مطلب
ما را در سایت تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zzeneo بازدید : 33 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1402 ساعت: 19:50

سلام وقتت بخیر....امسال تموم بشه ۳ سالی میشه ازت خبری نیست....یا ازدواج کردی یا کلن من سرکار بودم ....تو این سالها با خودم و زمین و زمان جتگیدم که بگم تو را دوست دارم و بگم نمیتونم فراموشت کنم....آره نمیتونم‌...داروی اعصاب خوردم واسه حالم کلی خب این دل نتونست ازت دل بکنه.....چرا آخه من؟ چه بدی در حقت کردم؟؟؟صداقت داشتم و پای دلم بودم....فقط هرچی سعی کردم بهت نزدیک بشم دور شدیم و کلی بدی و بیراه شنیدم دنبال مقصر نبودم و نیستم.....فقط موندم چرا آخه این تنهایی اینکه هیچ کسی را نمیتونم حتی نگاه کنم چه برسه فکر کردن....جوری تو ذهن و خونم ریشه کردی .... نمیتونم کسی بیاد تو زندگیم‌..با همه اطرافیانم دعوا کردم....میفهمی دوست داشتن را؟؟ درک میکنی....امسال میشه ۳ سال دوریت و بی خبری.... امسال تموم بشه میرم واسه همیشه فعلن درگیر کارهای حقوقی بابامم تو ارثیه که بهش میرسه ...تموم بشه جمع میکنم میرم واسه همیشه....تو اگر میخواستی بیای تا الآن اومده بودی...ازدواج کردی رفتی...شایدم بچه دار شدی .... تو واسه همیشه رفتی ولی خب مخ من رد داده باور نمیکنه.... چطوری قبول کنم سرکار بودم.....این همه مدت نتونستم باور کنم...باور کرده بودم الآن تنها نبودم .....خدا خودت خلاصم کنن از این زندگی میدونی خدا خستم...بهت قل نداده بودم ایکاش هم قل موندن و هم کاراحمقانه.....خدایی خستم از همه چی....زندگی چی داره حالم بهم میخوره از این زندگی...یادمه گفتی اگر تا آخر عمرتم تنها باشی زنم نمیشی...یه همچین چیزی گفتی یادمه منظورت بود برم یا هرچی....تو این همه سال سرکارم گذاشتی هیچ جوری تو کتم نمیره....امسال تموم بشه باید برم.... تو اگر‌میخواستی سراغ بگیری اینجا بود گوشیم ولی خب هیچی...حتی تولدممم یادت نبوده و نیس....همیشه تنها...ادامه مطلب
ما را در سایت تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zzeneo بازدید : 18 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1402 ساعت: 22:21